فرار

  • ۰
  • ۰

سال نو مبارک

باید اینو می نوشتم تا احساس کنم امسال واقعا تموم شده، راستش خیلی وقت پیش می خواستم بنویسم تا همون اوایل اسفند پرونده امسال رو ببندم!اما یکی از شکست های امسال درمان «عقب انداختن کار ها»ام بود و نتیجتا این نوشته در آخرین ساعات سال ۱۳۹۸ نوشته شد!

  • ۰
  • ۰

صندلی

-می دونی چی شد؟

  • ۰
  • ۰

گذشتن

من ورزش می کنم، ورزش رو همیشه در درجه اول برای سلامتی انجام دادم برای همین خودم رو در خوردن هایی که خوشحالم می کرده محدود نکردم در نتیجه همیشه یکم چربی اضافه گوشه ای ، جایی، از بدنم پیدا می شده.

  • ۰
  • ۰

شک جایگاه خوبی است، اما هیچ گاه مکانی ابدی نیست!باید روزی از همه شک ها و سردرگمی ها رها شد.

هفته هاست تصمیمم را گرفته ام!انتخاب را انجام داده ام و حالا زمان عمل است!کمی بی انصافیت که آدم این همه درد و رنج بکشد برای یک تصمیم و بعد از آن وارد وادی درد ها بیشتر بشود!

من مثل دختر بچه مورد تجاوز قرار گرفته ای که مدت ها از یادآوری و بیان آنچه بر او گذشته، از گفتن آنچه می اندیشیدم طفره رفتم و پذیرفتن آنچه فکر می کردم را ننگ می دانستم!اما امروز که بزرگ شده ام این شجاعت را پیدا کرده ام که درباره اش حرف بزنم و تامل کنم!

  • ۰
  • ۰

تصمیم


جو گیر نباشم یا شجاع باشم؟
این یک علاقه مندی ناشی از مواجهه زیاده یا یک عشق واقعی؟
این یک تصمیم تهورانه است یا کاری که بابتش از خودم متشکر‌‌ میشم؟
آیا بخاطر ترس عمل نمی کنم یا واقعا عاقلانه نمی بینم؟
آیا این شور یک شروع تازست یا فکر یک مسیر عمیق و طولانی؟
...